دو درویش که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از جایی به جای دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. یکی از آنها بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام درویش دوم که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:
«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.» درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد:
« من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»
نظرات شما عزیزان:
ali njr 
ساعت12:04---25 شهريور 1391
سلام
سلام از bahalkade نظر ميدم
ازتون دعوت ميکنم به وبلاگ من يه سري بزنين و نظرتون رو درباره وبلاگ و اين که چه مطالبي در وبم قرار بدم به من بگين
اگه بخواين با هزينه ي فوق العده كم براتون بنر هم طراحي ميكنم
در ضمن اگر هم به تبادل لينک با من تمايل داريد ميتونيم تبادل لينک داشته باشيم
اگر هم عضو وبم بشي يا كد بنرم رو توي وبت بزاري كه خيلي ممنون ميشم
منتظر حضور و نظرات ياري کنندتون هستم
راستي وب خيلي جالبي داري
::ممنون::
E.A 
ساعت10:34---14 شهريور 1391
سلام وب جالبی داری.
خوشحال می شم به وب من سر بزنی.
موفق باشی
|